یه خواب شیرین
دیروز وقتی رسیدیم خونه گفتم سینا جان زودی برو مشقهای زبانتو بنویس تا بابا بیاد میخواهیم بریم پارک سینا نشست سر مشقاش بهش گفتم اینا رو بنویس تا من از حمام برگردم تو تمومش کن آفرین پسر گلم اونم اولش یه ذره شیطونی کرد طبق معمول ولی مشغول که شد من هم رفتم وقتی برگشتم با این صحنه مواجه شدم الهی من میمردم قربونش برم ...
نویسنده :
مامان سینا
8:42